۱۳۹۰ اسفند ۱۴, یکشنبه

شب پروازی از سی‌ و یک سالگی به نه سالگی

خواب پدسّگ که نیاد نتیجه این میشه که پر بکشی به دورهٔ سوم دبستانت! عروسی داییت! آهنگای آلبوم خجالتی‌ شهرام! اولی‌ باری که مشروب خوردم! تو اون سنه، مشروب میکس با نوشابه تو شیشه نوشابه سرو میشد و پدرم نا خواسته به جای نوشابه ، یه دونه از شیشه آب شنگولی‌ ها رو به من داده بود! خیلی‌ سنگین نبود! فقط گلهٔ من از پدر این بود ، که بابا نوشابش گندیده و تلخه! مرحوم، با شنیدن خبر شنگول شد ، چرا که نجسی! ، کم اومده بود و پدر در بدر به دنبال شنگولیه بیشتر! نتیجه این بود که گفت،عزیزم نوشابه هه گندیده، راست میگی‌ بده به من ، بریزمش دور! منظورِ پدرم در اون لحظه از کلمه دور ، معده ی مبارک بود! یادش به خیر اولین مشروب خوری زندگیم! گیجکی زدم! ولی‌ هنوز که هنوزه اون نوشابه گندیده، خاطره ای‌ محو نشدنی‌ در وجودم گذاشته که با هزار تا لیموناد خنک عوض نمی‌کنمش


هیچ نظری موجود نیست: